علیرضا پناهیان: ریشۀ سیاسیِ ترور شهید فخریزاده، پالسهایی از ضعف است که از داخل کشور، به دشمنان داده میشود/ دادن پالسِ مذاکره، درحالیکه معلوم شده مذاکره هیچ فایدهای ندارد، یعنی اعلام ضعف / عدم انسجام داخلی، علت اصلی ناامنی و تحریم + ویدئو
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۱۶۴۳۲۵
علیرضا پناهیان در ابتدای درس هفتگی شرح نهج البلاغه در حوزه دارالحکمه، به بیان نکاتی دربارۀ شهادت شهید فخریزاده و جوانب این اتفاق هولناک پرداخت. در ادامه، فرازهایی از این سخنرانی را میخوانید: این ترورها از سال 88 شروع شد؛ وقتی یک جریان سیاسی، اختلاف عمیق در جامعه ایجاد کرد
شهادت مظلومانۀ این شهید والامقام (شهید فخریزاده) را به محضر حضرت ولیعصر(ع) و رهبریِ عزیز، و خدمت خانوادۀ محترم ایشان و همۀ دوستداران آزادی و آبادانیِ ایران اسلامی، تسلیت عرض میکنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همانطور که میدانید، این ترورها از سال 88 شروع شد؛ وقتی یک جریان سیاسی توانست یک اختلاف سهمگینِ سیاسی و یک تفرقۀ عمیقی در جامعه ایجاد کند، لذا دشمن احساس قدرت کرد و فکر کرد که حالا نوبت ضربهزدن است، و همینطور هم هست، آخرین صحنه از این اختلافات را میبینیم که مقام معظم رهبری اخیراً-با تعابیری شبیه این- فرمودند که مذاکره برای ما فایدهای نداشته است، اما بلافاصله فردای آن روز، رئیسجمهور مملکت میگوید «ما برای مذاکره آمادهایم!» این یعنی یک اختلاف بد، آنهم نه اختلافی که موجب قوت کشور بشود، بلکه این موجب اعلام ضعف کشور هست.
فرق اختلاف خوب و بد چیست؟ اختلاف خوب که مایۀ برکت است، این است که ما با هم اختلاف نظر کنیم سرِ راههای مختلفی که موجب اقتدار ملی و تأمین منافع ملی میشود. بالاخره با هم گفتگو میکنیم و به یک راه بهتر میرسیم. این نوع از اختلاف نظر، موجب تقویت ما میشود.
گاهی اوقات اختلاف نظرها خوب است و مفید هم هست، مثلاً اینکه ما اختلاف نظر داشته باشیم در شیوۀ رسیدن به اقتصاد مقاومتی و پیروزی بر مشکلات یا اینکه اختلاف نظر داشته باشیم برای رسیدن به راههای مختلفی که موجب تحقق مقاومت میشود، اینطور اختلاف نظرها بد نیست بلکه خوب است، مثل یک مسابقهای است برای اینکه چگونه دشمنان خود را نابود کنیم.
پالسِ مذاکره دادن، در زمانی که میدانیم مذاکره هیچ فایدهای ندارد، یعنی اعلام ضعفاما در زمانی که دشمن میداند و ما یقین داریم این مذاکره هیچ فایدهای ندارد، وقتی برخی از سیاستمداران پالسِ مذاکره میفرستند، این یعنی اعلام ضعف. وقتی این اعلام ضعف آنهم بعد از سخنان رهبری مطرح میشود، این یعنی ما آسیبپذیر هستیم و شما میتوانید ما را بزنید، و آنها هم میزنند و تأمل نمیکنند.
ضمن اینکه آنها از قبل هم روی این ترورها، کار کردهاند، این ترور وحشیانه نشاندهندۀ این است که آنها مدتها کار کردهاند و شناسایی کردهاند و رفت و آمدها را زیر نظر گرفتهاند. اتفاقاً نوع این ترور، هم نشان میدهد که عزم آنها خیلی جزم است برای نابودی ملت ما، هم اینکه این شهید عزیز، برای دشمن چقدر شخصیت مهمی بوده است. هر کسی برای مملکت ما مفید باشد، اگر بتوانند با او اینچنین برخورد میکنند. کمااینکه شما دیدید که آمریکاییها در عراق، تقریباً تمام دانشمندان مهم عراق را بعد از تسلیم عراق به آمریکا، ترور کردند؛ مگر آن کسانی که به آنها پیوسته باشند.
اختلافات داخلی، نشانۀ اعلام ضعف در مقابل دشمن استدوستان من، مهم نیست چه دولتی سرِ کار باشد، مهم این است که در کشور ما اختلافات، اعلام ضعف در مقابل دشمن را نشان بدهد و برخی از این اختلافات دلالت بر این بکند که جریانهای سیاسیای هستند که میخواهند کوتاه بیایند، مثل اتفاقی که در فتنۀ 88 افتاد و مثل اتفاقی که دربارۀ سردار شهیدمان رقم خورد.
ما در تاریخ هم داریم؛ مثلاً معاویه آن وقتی توانست بر لشکر علی(ع) غلبه پیدا کند که یک شقاق و اختلافی را بین لشکریان علی(ع) مشاهده کرد. جریان قرآن بالا سرِ نیزه گرفتن، جریان فرعی بود، جریان اصلی سخنرانی اشعث در شب قبل بود؛ او در آن شب، علیه مقاومت، سخنرانی کرد و گزارش این سخنرانی به اردوگاه معاویه رسید، عمروعاص و معاویه گفتند: دیگر کار لشکر علی(ع) تمام است و ما پیروز میشویم و همینطور هم شد!
حالا صحبت اشعث چه بود؟ او گفت: اگر بنا باشد کسی با اهل شام بجنگد، من از همه جنگندهتر هستم، ولی تا کِی جوانان ما کشته بشوند؟!... اشعث با همین حرفهایش تردید را در بین لشکر علی(ع) انداخت.
نباید سیاستمداران ما نقش اشعث را در کشور بازی کنندنباید سیاستمداران ما نقش اشعث را در کشور ما بازی کنند که متأسفانه بعضاً این کار را میکنند و مدام دارند به اردوگاه دشمن، پالس میفرستند. این شهادتها نتیجۀ همین است.
اینکه یک ملتی بعد از تجربۀ جنایتکارانه و خبیثانۀ آمریکا، باز هم تقاضای مذاکره با آمریکا بکند، این ملت را میشود نابود کرد؛ یعنی از نظر دشمن اینطور است. اینکه یک ملتی سخن رهبرش را که دارد عقلانی برخورد میکند، بتواند در حد رئیسجمهور و وزیر امور خارجه، زیر پا بگذارد، میشود این ملت را نابود کرد.
الان شما شدیدترین اختلافات را بین ترامپ و بایدن میبینید، اما در مسائل خارجی، با هم کاملاً متحد هستند، هر دو برای شهادت سردار ما ابراز خوشحالی میکنند و هر دوی آنها بر دشمنی و نابودکردن ملت ایران تأکید دارند. ولی متاسفانه در کشور ما یک عدهای یکطوری نقش بازی میکنند که آدم دائماً یاد کارهای اشعث در لشکر علی(ع) میافتد؛ اصلاً کارش این بود که انسجام درونی را از بین ببرد.
اگر در مقابل دشمن انسجام داشته باشیم، نمیتواند به ما ضربه بزند / دشمن وقتی درون ما تفرقه ببیند، ضربه میزندما اگر انسجام درونیمان از بین برود-که شخص رئیسجمهور و وزیر خارجه در این زمینه در این یکماه اخیر گنهکار هستند- لطمه میخوریم. ما اگر در مقابل دشمنانمان انسجام داشته باشیم، دشمنان ما نمیتوانند به ما ضربه بزنند، آنها هم برای ضربه زدن، حساب و کتاب خاص خودشان را دارند؛ یعنی سود و زیان را حساب میکنند که بزنند یا نزنند. اگر ببینند که وقتی به ما ضربهای بزنند، موجب تقویت انسجام درونی ما میشود، نمیزنند. آنها وقتی تفرقه را ببینند، میزنند.
بعد از شهادت این شهید عزیز هم دوباره بوی تفرقه آمد، یک عدهای گفتند که ایشان شهید هستهای بوده است و یک عدهای گفتهاند که «نه؛ شهید هستهای نبوده است!» حالا شما از این انکار، چه چیزی بهدست میآورید؟ آن جهت سیاسیاش خیلی مهم است.
این مسائل در معادلات بینالمللی خیلی مهم است، منتها سالهاست که ما نهایت ضعف را در دیپلماسی کشور میبینیم آنهم از سوی کسانی که خودشان را مدعیِ فهم دیپلماسی میدانند و البته اینها فرضشان این است که دشمنی وجود ندارد! فرض اولیهشان این است و میگویند «این نحوۀ تعامل ما است که تعیین میکند کسی با ما چگونه برخورد کند» اولیات و بدیهیات معادلات بینالمللی را درک نمیکنند، مثلاً اینکه رژیمی که بر آمریکا مسلط است، نمایندگان کارتلها و تراستهای بزرگ هستند، رژیم ترامپ آنجا معنا ندارد، آنها اگر ببینند کارشان با کسی مثل ترامپ، به نتیجه نمیرسد، یک کسی مثل بایدن را سرِ کار میآورند.
انسجام درونی در درجۀ اول، توسط سرخطهای سیاسی، شکسته میشود یا ایجاد میشوداتفاقاً الان ما بیش از هر زمانی نیاز به انسجام درونی داریم، و انسجام درونی در درجۀ اول، توسط سرخطهای سیاسی، شکسته میشود یا ایجاد میشود. وقتی در ارتباط با حساسترین مسائل کشور مثل امنیت کشور در مقابل دشمنان یا وضعیت حیاتی اقتصاد کشور، دو حرف یا دو صدا از کشور بیرون بیاید، انسجام درونی از بین رفته است؛ کسی که این را نفهمد، الفبای سیاست را نمیفهمد، چنین کسی به قول حضرت امام(ره) سادهلوح است و بهقول رهبر انقلاب، سادهاندیش است. بهترین برخورد با این افراد، اگر بخواهیم در کمال حسن ظن با اینها برخورد کنیم، این است که بگوییم «سادهاندیش» هستند.
البته سادهاندیشی هم بعد از یکبار یا دوبار تجربه، باید برطرف بشود و الا دیگر سادهاندیشی مطرح نیست و بحث شقاوت مطرح میشود، کمااینکه علی(ع) در نامهای خطاب به ابوموسی اشعری میفرماید «هر کسی تجربه و عقل را زیر پا بگذارد، شقی است» (إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ ؛ نهج البلاغه/نامه78)
ریشۀ سیاسیِ این ترور، پالسهای ضعفی است که از داخل کشور، به دشمنان داده میشودما نمیتوانیم ابعاد سیاسی این ترور را در نظر نگیریم. ریشۀ سیاسیِ این ترور، پالسهای ضعفی است که از داخل کشور، به دشمنان داده میشود. این پالسهای ضعف، بهصورت قدرتمند، از زمان فتنۀ 88 شروع شد و در این وضعیت هم ادامه پیدا کرد؛ یا از تریبونهای غیررسمی که مثلاً بتوانند چندصدهزار نفر را به خیابان بیاورند یا از تریبونهای رسمی، مثل کسانی که رأی آوردند.
ما دنبال از بینبردن فرصتها برای تبادل نظر و اختلاف دیدگاهها نیستیم، بلکه معتقدیم یکی از عوامل تقویتکنندۀ کشور، همین اختلاف نظرها است؛ ولی اختلاف نظر دربارۀ راههایی که برای آبادانی کشور وجود دارد، نه اختلاف نظر سرِ بدیهیات و مسلّماتی که هر عقلی با اندکی تأمل میتواند به آن برسد ولی برخی از سیاسیون ما نمیتوانند به آن برسند!
الان هزینۀ اختلاف نظرهای بیجا و چندصدایی سرِ منافع ملی که توسط برخی سیاسیون انجام میشود، خیلی بالاستاین اختلافاتی که برخی از سیاسیون ما ابراز میکنند، واقعاً نابودکنندۀ سرمایۀ کشور است. آنچه ما تا کنون، از اقتدار جمع کردهایم؛ با خون شهیدان و با زحمتهایی که کشیده شده است، اینها را میخواهند یکشبه به باد بدهند! ما الان در حساسترین لحظهها قرار داریم. لحظههای ما در این ایام، دیگر مثل هفت سال قبل نیست که یک کسی بیاید قول بدهد و بگوید که نان و آب هم با مذاکره حل خواهد شد و... الان دشمن در وضعیتی قرار دارد که میتواند ضربه بزند، هزینۀ اختلاف نظرهای بیجا، انکار بدیهیات، و چندصدایی کردن سرِ منافع ملی که توسط برخی از سیاسیون دارد انجام میشود، خیلی بالاست.
حالا یک زمانی، نظام فرصت داد که یک دیدگاهی امتحان بشود، یک دیدگاهی سالها بود که میگفت «ما باید مسئلۀ خودمان را با آمریکا حل کنیم» بالاخره وقتش رسید و نظام هم میدان داد و گفت بروید مسئله را حل کنید! البته از همان اول هم رهبر انقلاب فرمودند که «من به این مسئله خوشبین نیستم» ولی معلوم بود که دارند فرصت میدهند به یک تفکری که ریشه دوانده است، با پروپاگانداری سیاسی و با تبلیغات بیبیسیچیها، این قصه را برای مردم، معقول نشان دادند. بعد هم رفتند و امتحان کردند و به درِ بسته خوردند و نشد.
ما باید در مقابل دشمنان خودمان محکم بایستیم، و الا دشمنان، این وضعیتی که برای این شهید بزرگوار پیش آوردند، نه برای مسئولین بلکه برای تکتک مردم پیش میآورند! فکر نکنید که آنها دلشان برای مردم کشورمان سوخته و فقط دوست دارند مسئولین را بزنند! ببینید در عراق و سوریه، حدود هفت میلیون نفر آواره شدند، چقدر کشته شدند و چقدر خانهها به غارت رفت و امنیت مردم، نابود شد! آنها برای ما هم به چیزی کمتر از این راضی نیستند.
اگر این بلا را سرِ ایران بیاروند، دیگر چه چیزی باقی میماند؟ خیلی شیک و مجلسی، برخی از سیاسیون دوست دارند مقدماتش را فراهم کنند. البته این هنر نظام است که علیرغم همۀ زحمتهایی که بعضیها میکشند برای اینکه ایران را سوریه کنند، موفق نمیشوند.
با مذاکره، تا کجا میخواهید تسلیم آمریکا بشوید؟شما با مذاکره، تا کجا میخواهید تسلیم آمریکا بشوید؟ مگر آنها حدّ یَقف دارند؟! آقای بهجت(ره) میفرمودند: «آنها به کمتر از بردگی ما راضی نمیشوند» دشمنان ما به کمتر از این راضی نیستند، ولی از طرف دیگر، ما در آستانۀ فتح هستیم.
اینها حرفهای صرفاً دینی نیست، بلکه حرفهای عقلانی است. اگر حوزۀ علمیه دست از عقل بردارد، هویت خودش را از دست داده است. حوزۀ علمیه برای اعتقادات، مردم را به عقل دعوت میکند، برای احکام هم یکی از منابعش عقل است. اگر حوزه دست از عقل بردارد، دیگر راهی برای فهم وحی ندارد. و اگر ببیند که در جامعه، عقلانی رفتار نمیشود، باید اعتراض کند و دعوت به عقل کند. انبیاء الهی هم دعوت به عقل میکردند.
نباید اجازه بدهیم که جامعه مرعوب رسانهها بشود، باید عقلانیت را ترویج دهیم که معنای انقلابیگری چیزی جز تشدید در عقلگرایی نیست. دینداری هم چیزی جز تشدید عقلانیت و تعصب بر عقلانیت نیست، دین راهنمای عقل است. پیامبران هم دفائن عقول را آشکار میکنند. امامزمان(ع) هم برای بیدار کردن عقل مردم میآید. ما هم اگر یار حضرت هستیم، باید این را با عقلانیت خودمان ثابت کنیم.
چرا وقتی سیاسیون سخن اختلافانگیز میگویند، اینقدر به جامعه آسیب میزند؟نکتۀ دیگر اینکه چرا اگر یکی از سیاسیون، حرفی بزند که علامت ضعف است و اختلاف بد ایجاد کند، اینقدر شکننده است؟ اگر یک کسی سخن اختلاف برانگیز بگوید، چرا اینقدر به جامعه آسیب میزند؟ در جامعهای که بر رأی مردم استوار است، این اختلاف نظرها شکننده است، این فریبهای افکار عمومی، شکننده است.
دشمنان ما در جوامع بهظاهر دموکراسی که در مسائل سیاسی اتحاد دارند، بر رأی مردم استوار نیستند بلکه بر فریب مردم استوار هستند و اینکه چه کسی بیشتر بتواند مردم را فریب بدهد، او رأی میآورد. ولی کشور ما حقیقتاً بر رأی مردم استوار است، لذا فریب افکار عمومی خیلی در اینجا شکننده است و آسیب میزند.
چرا باید لشکر علی(ع) با یک سخنرانی اشعث، ضربه بخورد؟ چون ولایت و ولایتمداری، یک مردمسالاری حقیقی، ضمنش هست ولی در این دیکتاتوریها و حتی دموکراسیها، مردمسالاری واقعی وجود ندارد. صد تا از این سخنرانیهایی که اشعث در لشکر علی(ع) انجام داد، اگر در لشکر معاویه و در مخالفت با معاویه صورت میگرفت، اتفاقی برای این لشکر نمیافتاد، چون آنجا دیکتاتوری حاکم است و دیکتاتورها راه خود را بلد هستند. در دموکراسی هم همینطور است؛ کمااینکه دیدید در این نهضتی که برای آن سیاهپوست آمریکایی شکل گرفت، رژیم آمریکا چطور با مردم بخورد کرد و چطور مردم را لِه کرد.
چرا سخن اختلاف برانگیز-از نوع اختلاف بد و ختلاف بدون ملاک عقلانیت- در جامعۀ ما اینقدر شکننده است و ضربه میزند؟ چون ولایت یک مردمسالاری حقیقی در خودش دارد، مردم باید متحد باشند پای ولایت. اصحاب علی(ع) باید پای رکاب او متحد باشند و الا لیاقت سعادت را از دست میدهند. کمااینکه امام زمان(ع) فرمودند: «لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا» (احتجاج/ ج2/ص499) به همین دلیل است که اختلاف بد در جامعۀ ما شکننده است.
منبع: آخرین نیوز
کلیدواژه: برخی از سیاسیون مقابل دشمن انسجام درونی مردم استوار داشته باشیم اختلاف نظر لشکر علی ع کشور ما دشمنان ما اختلاف بد اعلام ضعف فایده ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۱۶۴۳۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمِ متفکر
۱۲ اردیبهشت ماه، سالگرد ترور آیتالله مرتضی مطهری، تئوریسین جمهوری اسلامی ایران است. شخصیت متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و دانشمند اسلامشناسی که به گفته رهبر انقلاب «نظام جمهوری اسلامی، بر پایه آن تفکر و برداشتی از اسلام بنا شده که آقای مطهری آن را ارائه کرده است».
به گزارش خبرگزاری ایمنا، علامه شهید مرتضی مطهری (ره) از دو جهت در روند نهضت اسلامی مردم ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ انجامید، نقشی اساسی ایفا کرد؛ یکی از این جهت که وی در جایگاه نظریهپردازی و تولید فکر دینی قرار گرفت و توانست هم بسیاری از کنشگران سیاسی این نهضت را از فروغلتیدن در اندیشههای مارکسیستی و الحادی و التقاطی بازدارد و هم به اشکالات و شبهات نظری ساخته و پرداخته شده از سوی فعالان گفتمان مارکسیستی و التقاطی پاسخ متقن گوید؛ دیگر اینکه شهید مطهری از جهت تصمیمسازی سیاسی کلان و راهبردی، در مرتبه پس از امام خمینی (ره) قرار داشت؛ چراکه امام، اعتمادی وصفناپذیر به وی داشت. به سبب همین منزلت تئوریک و جایگاه سیاسی، میباید آرا و نظریات شهید مطهری را با حساسیت و دقتی وافر مطالعه کرد و اعتنا و اتکایی درخور، نسبت به آنها روا داشت.
مطهری در عین داشتن نگاههای نوآورانهای که از چهارچوب زمانه نیز فراتر بود، خطوط قرمز و اصول ثابتی داشت؛ بهگونهای که میتوان گفت ایدئولوژی مطهری به هیچ قیمتی خریدنی نبود؛ در خاطرات نزدیکان شهید آمده است: «نفر دوم انقلاب و تنها کسی که استدلالهای او را امام (ره) بدون بحث میپذیرفت، مرتضی مطهری بود».
مطهری نه صرفاً یک مبارز انقلابی و کنشگر مدنی بلکه یک نظریهپرداز جامعالکمالات و عقل و مغزِ متفکر انقلاب اسلامی بود؛ او فهمیده بود که مبارزات میدانی و عینی و عملگرایانه را بسیاری میتوانند انجام دهند، اما مواجه با افکار مارکسیستی و سکولاریستی کار هرکسی نیست؛ نظریهپرداز افق تاریخی خلق میکند و مطهری در زمانه پرتلاطم خود، تفکر دینی را از زوال و انحراف نجات داد و با سرآمدان جریانات الحادی دست به گریبان شد.
مبانی فکری و سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر دیدگاههای اندیشمندانی همچون مطهری است؛ وی در باب مسئله اسلامیت و جمهوریت اینطور میگوید: «کلمه جمهوری (شکل) و اسلامی (محتوای) آن را مشخص می کند. جمهوری یعنی حکومتی که مردم حق انتخاب دارند، رئیس حکومت موقتی است و هرچند سال عوض می شود. اسلامی هم یعنی اداره حکومت با اصول و مقررات اسلامی و حرکت در مدار اصول اسلامی»؛ او حکومت اسلامی را ادامه حرکت انبیاء و اولیاء (ع) میداند.
استاد مطهری این اصل دموکراسی را هم که مردم باید بر حاکمان نظارت داشته باشند، می پذیرد و می گوید: «هر مقام غیر معصومی که در وضع غیر قابل انتقاد، قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام».
مطهری طرح همبستگی دین و سیاست و آگاهی سیاسی را ضرورت شرعی اعلام می کند و جدایی دین و سیاست را طرح عاملان استعمار قلمداد میکند. به نظر وی، اسلام هنگامی قادر است در مقابل نظام های الحادی مقاومت کند که به صورت فلسفه زندگی حکومت کند و به گوشه مساجد و معابد محدود نباشد.
گروهک فرقان که به سرکردگی اکبر گودرزی مسئولیت به شهادت رساندن استاد مطهری را به عهده گرفت، در حالی یکی از علل واهی این ترور را چنین میخواند: «چون در منطقۀ قلهکِ تهران، خانه خریده است (مرتضی مطهری) و با اتومبیل شخصی رفتوآمد میکند، پس با اشرافیگری و سرمایهسالاری موافق است»، که خطابههای این علامه شهید در بهشت زهرا (س) و دقیقاً یک ماه قبل از شهادتش، شخصیت دیگری را به ما مینمایاند؛ وی گفته بود: «اگر واقعاً اذعان کردیم به اینکه انقلاب ما یک انقلاب ماهیتاً اسلامی بوده، یعنی عدالتخواهانه بوده ولی عدالت اسلامی! آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که اولاً مسیر عدالتخواهی را برای همیشه ادامه بدهد؛ یعنی دولتهای آینده واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند، تبعیضها را واقعاً از میان ببرند؛ جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی، جامعه بیطبقه به مفهوم اسلامی نه جامعه بیطبقه به مفهومی که دیگران می گویند (اشاره به تفکرات مارکسیستی گروهک فرقان) _که میان اینها از زمین تا آسمان تفاوت است_ ایجاد کنند، دولتِ حال و آینده برای برقراری جامعه بی طبقه اسلامی کوشش کنند و الّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می خورد چون اصلاً ماهیت این انقلاب ماهیت عدالتخواهانه بوده است.
یکی دیگر از سیبلهای حملات فکری استاد مطهری، تفکرات مارکسیستی بود؛ بهگونهای که مارکسیسم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت میکرد و اساساً دین را افیون جامعه میپنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان مشتاق بودند تا دین را از اجتماع ریشهکن کنند.
مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهای کوبنده خود در اوایل انقلاب اینطور میگوید: «اینکه مادیون و ضدمذهبها میگویند دین تریاک جامعه است، تخدیر است، عامل رکود و توقف است، توجیهگر مظالم و تبعیضات است، نگهبان جهل است، افیون تودههاست، راست است اما درباره مذهب حاکم و مذهب شرک و مذهب تبعیض که سوار بر تاریخ بوده و دروغ است درباره مذهب راستین، مذهب توحید، مذهب محکومان و مستضعفان که همواره از صحنه زندگی و تاریخ بیرون رانده شده است».
استاد مطهری در رد تفکرات سکولاریستی نیز اینطور بیان میکند: «همبستگی دین و سیاست که امثال سید جمالالدین (اسدآبادی) مطرح میکردند به معنای این نبود که (حاکمان) با استبداد سیاسی به خود قداست دینی بدهند، بلکه برعکس به معنی این است که توده مسلمان دخالت در سرنوشت سیاسی خود را یک وظیفه و مسئولیت مهم دینی بشمارد. همبستگی دین و سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است».
شهید مطهری از سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با احساس خطر نسبت به آثار مخرّب و مسموم تفاسیر التقاطی و مارکسیستی گودرزی به روشنگری در این زمینه پرداخت. حجتالاسلام ناطق نوری در مورد جدّیّت شهید مطهری در برخورد با انحرافات فکری اکبر گودرزی میگوید: اولین کتابی که از گروه فرقان به دستم رسید، جزوه تفسیر سوره فرقان بود. من این کتاب را نزد مرحوم مطهری بردم و ایشان هم به من فرمودند: «هرچه از اینها گیرتان آمد برای من بیاور.» روزی به ایشان گفتم: «حاجآقا شأن شما بالاتر از این حرفهاست که وقتتان را صرف لاطائلات (حرفهای باطل) این پسرک کنید». ایشان جواب بسیار جالبی داد و فرمود: «فلانی! جوانهایی که این کتابها را میخوانند، نمیدانند یک بچهای به نام اکبر گودرزی این را نوشته، آنها تحت تأثیر این ادبیات و تفسیرهای کذایی و پرجاذبه قرار میگیرند. بنابراین من باید پاسخ اینها را بدهم تا جوانها از انحراف مصون بمانند. شأن روحانیّت و ما در این است که جوانها را حفظ کنیم و جلوی هر چیزی را که موجب انحراف آنها میشود، بگیریم.»
ضاربان شهید مطهری در تماس با روزنامههای کثیرالانتشار خود را اعضای گروه فرقان معرفی کرده و از ترور چندین تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی در آینده خبر دادند. در اطلاعیهای دلایل فرقان برای ترور شهید مطهری اینگونه بیان شده بود: «۱- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی ۲- همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم ۳- مفسد فیالارض ۴- بدعتگذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق» ۵- کوشش برای بازسازی ارتش ضد ملی ۶- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد، ترکمنصحرا و… توسط ارتش».
گروهک الحادی فرقان متفکری را به همکاری با رژیم ضد توحیدی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم متهم میکردند که آن شخصیت توأمان به آزادی اندیشهها و رشد اجتماعی مردم اعتقاد راسخ داشت؛ مرتضی مطهری در همین باب میگوید: «بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرستهای اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه میشوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمیفهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بیلیاقت باقی میمانند.
مثلاً انتخابی میخواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری؛ ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفتهاید واقعاً حسننیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض میکنیم واقعاً هم آن فرد شایستهتر است، اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمیفهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه میخواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که میخواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید که رشد اجتماعی دارد. و الّا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی میماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتداً اشتباه هم بکند.»
در نهایت، بهانههای فرقان برای ترور شهید مطهری بدون داشتن هیچ مبنای شرعی، عقلی و قانونی و با کجفهمی و برداشتهای سلیقهای و خودسرانه گودرزی و همفکرانش، منجر به ریخته شدن خون پارهتن امام و امت اسلام شد.
کد خبر 749610